۱۴۰۲ آبان ۸, دوشنبه

ویدئویی ارسالی از پیکر « محمد صدیق نارویی



حال وش/ ویدئویی ارسالی از پیکر « محمد صدیق نارویی (رافع‌ ناروئی )» ۲۳ ساله فرزند سراج الدین یکی از کشته شدگان جمعه خونین زاهدان در ۸ مهرماه ۱۴۰۱، که توسط نیروهای نظامی با اصابت سه گلوله جنگی به ناحیه قلب و سینه و کمر جان باخت.


(هشدار: این ویدئو دارای محتوای آزار دهنده  است)



دختر تبریز ممنوع‌الملاقات در بیمارستان روانی شهر


 🎥 دختر تبریز ممنوع‌الملاقات در بیمارستان روانی  شهر


رویا ذاکری معروف به دختر تبریز که بعد از انتشار ویدیوی شعار دادنش علیه علی خامنه‌ای بازداشت شد، تنها ساعاتی بعد از بازداشت توسط ماموران امنیتی راهی بیمارستان روان‌پزشکی تبریز و ممنوع‌الملاقات شد. رویا ذاکری، دانش‌آموخته کارشناسی ارشد کامپیوتر (هوش مصنوعی)، پیش‌تر نیز در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ در تبریز بازداشت شده بود. حکومت با دستاویز قرار دادن اختلالات بسیار رایج روانی سعی در سرکوب مخالفان  و معترضان خود دارد.


دختر کوچکی که با شکلاتهایش به دنبال پدر می گردد این دختر کوچک شهید راه آزادی بهروز ملکی در مریوان است


 دختر کوچکی که با شکلاتهایش به دنبال پدر می گردد

این دختر کوچک شهید راه آزادی بهروز ملکی در مریوان است


بهروز ملکی از شهیدان راه آزادی مریوان در آبان ماه ۹۸ است. او در تاریخ ۲۰اردیبهشت ۱۳۶۷ در روستای تنگیسر سنندج به دنیا آمد . او ساکن شهر مریوان کردستان و متاهل بود. بهروز در جریان اعتراضات ۲۵آبان ۹۸ با شلیک نیروهای حکومتی در مریوان کشته شد.

 پیکر بهروز ملکی در قبرستان بهشت مصطفی مریوان به خاک سپرده شد. بعد از دفن پیکر بهروز ملکی و چند جانباخته دیگر مریوان در این گورستان ، ماموران امنیتی دوربینهای مدار بسته داخل گورستان نصب کردند.


#آبان_۹۸


سالگرد کشته شدن « مونا نقیب » کودک هشت ساله بلوچ توسط نیروهای حکومتی در سراوان


سالگرد کشته شدن « مونا نقیب » کودک هشت ساله بلوچ توسط نیروهای امنیتی در سراوان 


به گزارش حال وش/ امروز یکم آبان ماه ۱۴۰۲، سالگرد کشته شدن دختر بچه هشت ساله سراوانی « مونا نقیب » در یکم آبان ماه ۱۴۰۱، در مسیر خانه به مدرسه، با اصابت گلوله شلیک شده نیروهای اداره اطلاعات سراوان در پی تعقیب و گریز دو نوجوان بلوچ مجروح شده و جان خود را از دست داد.


«مونا نقیب» ۸ ساله، فرزند مراد، دانش آموز پایه دوم دبستان، اهل شهرک آسپیچ سراوان، به همراه خواهر خود « مریم نقیب » در حال رفتن به مدرسه بود که نیروهای اداره اطلاعات در پی تعقیب و گریز دو نوجوان بلوچ سرنشین یک خودرو پژو ۴۰۵، بودند، که با شلیک به سمت خودرو برای متوقف کردن آنها، گلوله به مونا نقیب اصابت کرده و از ناحیه سر بشدت مجروح میشود و پس از چند دقیقه در آغوش خواهرش مریم جان خود را از دست میدهد. 


با رسانه ای شدن این واقعه یک روز پس از وقوع این اتفاق در ۲ آبان ماه ۱۴۰۲، توسط حال وش در دو گزارش که بصورت گزارش خبر و احراز هویت کودک کشته شده بود، و به افشای ابعاد دیگر این حادثه نیز پرداخته بودیم که نیروهای اطلاعات سراوان برای از بین بردن رد جنایت نیروهای خود که عامل این جریان بودند، با رفتن به بیمارستان مرمه خارج شده از سر این کودک را با خود بردند که این نیز گزارش شد.


این اتفاق افکار عمومی و فضای مجازی را دچار ناراحتی کرده و فعالین در فراخوان‌هایی در اعتراض به این جنایت از عموم مردم سراوان و اطراف خواسته به محل خاکسپاری این کودک رفته و در تشیح پیکر او‌ شرکت کنند، و پس از این فراخوان ها اینترنت شهرستان سراوان قبل از برگزاری مراسه خاکسپاری این‌کودک قطع شد.


روز خاکسپاری حال وش با انتشار فایل صوتی از مریم نقیب خواهر بزرگتر و همراه مونا به عنوان شاهد و اعضای خانواده این کودک در چگونگی رخ داد این جنایات، پرده برداشته و با بازگو کردن روز حادثه و چگونگی اصابت گلوله به خواهرش و آخرین لحظات مرگ او، ابعاد این اتفاق را روشن میکنند تا نیروهای اطلاعات سراوان در تلاش خود برا ی پاک کردن رد عوامل این جنایت که نیروهای خود این ارگان بودند نشوند.


پس از انتشار فایل صوتی مریم نقیب خواهر مونا کودک هشت ساله جان باخته پدر این دو به اداره اطلاعات سراوان احضار و به مدت چند ساعت بازداشت و تهدید شده بود که اگر در مورد قتل فرزندش با رسانه ها مصاحبه‌ای داشته باشد، بازداشت و پرونده‌ای برای او تشکیل می شود.


فرمانده انتظامی سیستان و بلوچستان مرتضی جوکار در روز یکشنبه ٢۵ دی ماه ۱۴۰۱، در رسانه‌های حکومتی، برای رفع اتهام و تبرئه نیروهای امنیتی ضارب مونا نقیب در ادعایی دروغین از بازداشت سه شهروند بلوچ تحت عنوان قاتلان این کودک خبر داده و عنوان کرده بود: « یک نفر به همراه دو همدستش به محض ورود به سیستان و بلوچستان شناسایی و دستگیر شدند.»

 

کرج - خودکشی دختر جوان در حصارک


 🔞 کرج - خودکشی دختر جوان در حصارک


دختر به جان آمده با پریدن از روی پل حصارک کرج اقدام به خودکشی کرد...


جمهوری اسلامی امید به آینده را به صفر رسانده و  حاکمان خودخوانده برنامه ای هم برای حل مشکلات ندارند ، دو دستی هم به حکومت چسبیده اند و فقط بفکر غارت و خیانت هستند



سالروز قتل احمد میرعلایی


 سالروز قتل احمد میرعلایی


هشت صبح روز دوم آبان‌ماه ۱۳۷۴مترجم و نویسنده‌‌ پرکار ایرانی، احمد میرعلایی از

منزلش به سوی کتاب‌فروشی محل کارش به راه افتاد اما هرگز به آن‌جا نرسید.


خانواده‌اش نگران شدند اما جستجو برای یافتنش بی‌نتیجه بود. پیکر بی‌جان او ساعت ده شب در کوچه‌های خیابان میر اصفهان پیدا شد. کنار جنازه‌ی او دو بطری مشروب قرار داده بودند. نیروی انتظامی پیدا شدن جسد را به خانواده میرعلایی اطلاع می‌دهد. او در یکی از کوچه‌‌های فرعی محل کارش به شکل نشسته به دیوار تکیه داده بود.


همان شب در پزشکی قانونی خانواده‌ی میرعلایی جسد را می‌بینند که جای دو تزریق آمپول در دست راست او دیده می‌شود. احمد میرعلایی بر اثر تزریق انسولین از ناحیه‌ دست راست دچار ایست قلبی می‌شود و جان می‌دهد.


این‌گونه پایان می‌یابد زندگی این مترجم۔ از احمد میرعلایی به غیر از ترجمه‌های ارزشمند می‌توان به حدود ۲۶ کتاب، مقاله و داستان اشاره کرد.


قتل میرعلایی مانند دیگر قتل‌های نویسندگان و دگراندیشان، برای محدودسازی اندیشه و حق آزادی بیان صورت گرفت. احمد میرعلایی به هیچ حزب و دسته‌ سیاسی وابستگی نداشت که بخواهیم او را مخالف سیاسی جمهوری اسلامی قلمداد کنیم. او در نوجوانی شیفته‌ محمد مصدق و جبهه‌ ملی بود؛ اما چه پیش و چه پس از انقلاب هیچ سابقه‌ فعالیت سیاسی یا مبارزات سیاسی نداشت. احمد میرعلایی تنها در نامه‌ای ۱۳۴ امضایی که امضای او هم پای نامه بود گفت که «ما نویسنده‌ایم». «ما نویسنده‌ایم، یعنی احساس و تخیل و اندیشه‌ و تحقیق خود را به اشکال مختلف می‌نویسیم و منتشر می‌کنیم. حق طبیعی و اجتماعی و مدنی ما ست که نوشته‌مان - اعم از شعر یا داستان، نمایش‌نامه یا فیلم‌نامه، تحقیق یا نقد و نیز ترجمه آثار دیگر نویسندگان جهان - آزادانه و بی‌ هیچ مانعی به دست مخاطبان برسد. ایجاد مانع در راه نشر این آثار، به هر بهانه‌ای، در صلاحیت هیچ‌ کس یا هیچ‌ نهادی نیست. اگرچه پس از نشر راه قضاوت و نقد آزادانه درباره‌ آن‌ها بر همگان گشوده است.»




#قتلهای_زنجیره‌_ای #ایران  #احمد_میرعلایی  #دادخواهی 


دختری که به معنای واقعی کلمه به «معروف» قیام کرد


 دختری که به معنای واقعی کلمه به «معروف» قیام کرد


آخرین دفاع.ریحانه جباری روز سوم آبان سال ۹۳به جرم دفاع خود از یک مامور امنیتی ۴۷ساله به نام مرتضی سربندی که قصد تجاوز به او را داشت اعدام شد امروز سالگرد اعدام ریحانه ست.هفت سال تلاش کردند تا از او اعتراف بگیرند که مامور امنیتی قصد تجاوز به او را نداشته اما ریحانه به انها گفت نه!


#حقوق_بشر

#ریحانه_جباری

#ایران

ویدیویی کوتاە از نگاە شهید زانیار ابوبکری در روز شهید شدن خودش در ۵ آبان


 ویدیویی کوتاە از نگاە شهید زانیار ابوبکری در روز شهید شدن خودش در ۵ آبان ۱۴۰۱... 


عبدالرضا رجبی، زندانی سیاسی که به قیمت جانش، در برابر دیکتاتور سرخم نکرد


 هفتم آبان، سالروز اعدام زندانی سیاسی عبدالرضا رجبی است. او متولد ماهیدشت کرمانشاه بود. دوران کودکی و نوجوانی را با سختی زیاد و در فقر پشت سر گذاشت.

عبدالرضا رجبی از زندانیان سیاسی هوادار مجاهدین، در سال ۱۳۸۰ در یک درگیری مسلحانه توسط ماموران حکومتی بشدت مجروح شد. ماموران امنیتی، وی را با همان حالت به زیر شکنجه بردند تا از او اطلاعات بگیرند، اما نتیجه‌ای برای آنها نداشت.

این زندانی سیاسی در سال ۱۳۸۰ در بیدادگاه‌های خامنه‌ای، در حالی که از حق وکیل محروم بود، به اعدام محکوم شد. این حکم، پس از مدتی با یک درجه تخفیف به حبس ابد تغییر یافت.

عبدالرضا رجبی در تمام دوران زندان به‌رغم اتمام دروان بازجویی و گرفتن حکم، همواره زیر شکنجه و فشار قرار داشت.

هراس از تاثیرگذاری بر سایر زندانیان

عوامل و مأموران زندان دیزل‌آباد در هراس از تاثیرگذاری عبدالرضا بر سایر زندانیان، او را به بند۳۵۰ زندان اوین منتقل کردند. ماموران امنیتی در واکنش به مقاومت وی، بارها برای او اعدام مصنوعی ترتیب دادند تا شاید از مواضع‌اش کوتاه بیاید و سرخم کند.

عبدالرضا رجبی بارها هنگام ملاقات خانواده‌ها، با ماموران و زندانبانان برخورد کرده و شعارهای ضدحکومتی سرداده بود. مسئولان زندان در هراس از مقاومت وی، او را به مرگ تهدید کرده بودند. اما این تهدیدات اثری بر مقاومت این زندانی سیاسی نداشت.

عبدالرضا رجبی در تاریخ ۷ آبان ۱۳۸۷ از زندان اوین به زندان گوهردشت (رجایی شهر) منتقل گردید و همان شب هم خبر فوت وی به خانواده‌اش اطلاع داده شد.

مقامات زندان رجایی شهر اعلام کردند که این زندانی سیاسی به مرگ طبیعی فوت کرده است. اما جسد خون‌آلود و شکنجه‌شده وی این ادعا را رد می‌کرد. به گفته شاهدین در هنگام دفن، با این‌که چندین روز از جان‌باختن وی می‌گذشت کفن عبدالرضا رجبی به‌دلیل خونریزی، خونین شده بود.

نامه زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین پس از جان‌ باختن عبدالرضا رجبی

زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین پس از جان‌ باختن عبدالرضا رجبی در نامه‌ای یاد وی را گرامی داشتند. در بخشی از این نامه چنین نوشته شده بود: «فوت مشکوک و نابهنگام هم‌قفس و هم‌زنجير ما زنداني مبارز عبدالرضا رجبي را به تمامي مبارزان راه آزادي و آزادانديشان حق‌جو تسليت عرض نموده و نهايت تاسف خود را از اين ضايعه دردناک اعلام مي‌داريم.

يقين است صفحه تاريخ به تلاش‌ها و مبارزات آزادي‌خواهاني همچون اکبر محمدي، ولي الله فيض مهدوي، ابراهيم لطف الهي و عبدالرضا رجبي مزين گشته است».

سالگرد اعدام انتقام‌ جویانه ۱۶ جوان بلوچ در زندان مرکزی زاهدان


 سالگرد اعدام انتقام‌ جویانه ۱۶ جوان بلوچ در زندان مرکزی زاهدان


کمپین فعالین بلوچ| جمهوری اسلامی سحرگاه چهارم آبان ماه سال ۱۳۹۲، دستکم ۱۶ نفر از زندانیان بلوچ را انتقام جویانه اعدام کرد. محمد مرزیه دادستان وقت زاهدان در رسانه های رسمی اعلام کرد که اعدام زندانیان بلوچ صرفا انتقام کشته شدن چند نظامی در یک عملیات روز قبل  بود.


ده سال از اعدام انتقام جویانه ۱۶ زندانی بلوچ به صورت دسته جمعی در زندان مرکزی زاهدان میگذرد.


«محمد مرزیه » یکی از افراد ناقض حقوق بشر در کشور و استان سیستان و بلوچستان به شمار می رود که بیشتر اعدام های سیاسی و مذهبی در بلوچستان به دستور وی صادر شده اند.


که از جمله میتوان به مواردی چون؛ اعدام انتقامجویانه ۱۶ جوان بلوچ در آبان ماه سال ۹۲ و اعدام روحانیون و علمای اهلسنت همچون مولوی عبدالقدوس ملازهی، مولوی یوسف سهرابی، مولوی صلاح الدین سیدی و مولوی خلیل الله زارعی اشاره کرد.

پرونده سازی برای زن جوان بجای رسیدگی به شکایت تعرض جنسی


 بر اساس اطلاعاتی که از یک منبع مطلع به دست من رسیده است نیایش مهرگان (کچرانلویی) که در جریان انقلاب زن زندگی آزادی در شهر بجنورد به شکل خشونت آمیز و توام با تعرض جنسی دستگیر شد، همچنان با تهدیدهای امنیتی و پرونده سازی مواجه است. 


او هنگام بازداشت، به خاطر کشیدن نردبان از زیر پایش توسط یک مامور لباس شخصی و سقوط از ارتفاع دچار آسیب دیدگی شد اما با همان شرایط سه نفر از نیروهای سرکوبگر او را داخل یک خودرو می‌اندازند و به بازداشتگاه منتقل می‌کنند. در خودرو یکی از نیروهای لباس شخصی با بردن دستش داخل مانتوی او، این زن را، مورد تعرض جنسی قرار می‌دهد.

 

شکایت این زن بعدها از طریق وکیلش از مجتبی ملک‌پور عضو حراست سازمان اطلاعات سپاه شهر بجنورد که باعث آسیب دیدگی او شده بود و همچنین از کسی که او را در خودرو مورد آزار جنسی قرار داد، ثبت شد اما در این یکسال به جای پیگیری شکایت‌هایش، او هر بار با احضار و تهدید و بازداشت و پرونده سازی جدید مواجه شده است. 

او در آخرین بازداشت خود از تاریخ ۲۴ شهریور تا نهم مهر حدود دو هفته در انفرادی بود و حالا به قید وثیقه آزاد شده است.


#زن_زندگی_آزادی

بهاره عبداللهی: انگار با پتک به صورتم کوبیده باشند، در یک لحظه صورتم غرق خون شد


 🎥 بهاره عبداللهی: انگار با پتک به صورتم کوبیده باشند، در یک لحظه صورتم غرق خون شد


بهاره کنار علی در صندلی جلو نشسته بود که ناگهان شیشه‌‌ها خرد شدند و صدای جیغ‌های رسپینا در گوش‌شان پیچید. بهاره روی خود را برگرداند و همسرش را دید که پشت فرمان، گردنش افتاده است. خون و جیغ و فریاد همه‌جا را گرفته بود. معترضان خودرو آن‌ها را دوره کردند، مردی پشت فرمان نشست و علی را که نیمه‌جان شده بود، به کنار هول داد و این خانواده را به خانه‌شان رساند. 



#چشم‌هایش #اطلاع_رسانی #اعتراضات_سراسری #سرکوب_معترضان


علی دلپسند: ممکن بود دخترم، مثل کیان پیرفلک در اثر شلیک به داخل خودرو کشته شود


 🎥 علی دلپسند: ممکن بود دخترم، مثل کیان پیرفلک در اثر شلیک به داخل خودرو کشته شود


صدای کودک در تماس تلفنی می‌پیچد. گوشی تلفن میان علی و بهاره دست‌به‌دست می‌شود. مدام نام «کیان پیرفلک» و به رگبار بسته شدن خودرو خانواده مادر کیان، «ماه‌منیر مولایی‌راد» را تکرار می‌کنند. علی و بهاره چندین بار میانه روایت‌های خود می‌گویند: «مثل همان‌ که برای کیان پیش آمد.» 

آن‌چه علی از لحظه هدف شلیک قرار گرفتن‌شان روایت می‌کند، همان توضیحاتی است که همسرش بهاره برای او روایت کرده است. 



#چشم‌هایش #اطلاع_رسانی #اعتراضات_سراسری #سرکوب_معترضان


لحظە زخمی کردن شهید فایق مام قادری


 📍 #مهاباد 


🔴 لحظە زخمی کردن شهید فایق مام قادری در تاریخ ١٤٠١/٧/٢۳ توسط نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی ایران کە بعد از مدتی بستری شدن در بیمارستان ارومیە بە تاریخ ۱٤۰۱/٨/١٨ در پی شدت جراحات ناشی از گلولە شهید شدند.


#شهید_فایق_مام_قادری 

#ژن_ژیان_ئازادی 

۱۴۰۲ مهر ۲۱, جمعه

غصب و مصادره انتشارات عبدالرحیم جعفری توسط احمد جنتی


 غصب و مصادره انتشارات عبدالرحیم جعفری توسط احمد جنتی


«جنتی و محمدی گیلانی وارد اتاق شدند و گیلانی با لگد بر سر و صورتم می‌زد تا انتشارات امیركبیر را به تشكیلات جنتی هدیه كنم و من به‌خاطر حفظ جانم چنین كردم!»


این چند جمله از خاطرات عبدالرحیم جعفری بنیان‌گذار و مدیر پیشین انتشارات امیر کبیر است.‌ 

بالاخره امیرکبیر در پی مصادره‌های پی‌در‌پی در سال‌های نخستین پس از انقلاب اسلامی به تیغ مصادره گرفتار آمد. اگرچه در این میان، تلاش خود عبدالرحیم جعفری، مدتی آن را به تاخیر انداخت ولی در نهایت سازمان تبلیغات اسلامی به ریاست شیخ «احمد جنتی» در سال ۱۳۶۲ توانست مالک تمام انتشارات شود. خود جعفری تصریح می‌کند که جنتی او را سه بار بازداشت کرده بود.





#احمدجنتی #عبدالرحیم_جعفری   #انتشارات_امیرکبیر


کلیپی از بهار خورشیدی معترض ۲۳ ساله


 مادر بهار خورشیدی، معترض ۲۳ ساله‌ای که در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ در رباط کریم کشته شد، ویدیویی از مزار دخترش و نخستین روزهای سوگواری او منتشر کرده و نوشته: «بهار قشنگم یک سال از نبودنت گذشت. دنیا بی‌تو برام جهنمه.»ج

سخنرانی تعامل برانگیز پسر محمد جامه بزرگ در مراسم پدرش


 پسر محمد جامه بزرگ، از کشته شدگان خیزش انقلابی در کرج، در جریان سالگرد کشته شدن پدرش درباره چگونگی کشته شدن او توسط ماموران حکومتی گفت.


به گفته او، نیروهای حکومتی دوبار به منزل آنها حمله کردند که یکبار به دیوارها و بار دوم به سوی صورت و جمجمه پدرش شلیک کردند.

زهرا حقیقتیان، شهروند معترضی که در روز دوم مهرماه توسط ماموران مورد خشونت و تعرض قرار گرفت.


 

زهرا حقیقتیان، شهروند معترضی که روز دوم مهرماه ۱۴۰۱، در چهارراه پارامونت یا ۱۵ خرداد شهر شیراز مورد ضرب و شتم شدید و تعرض جنسی از سوی ماموران یگان‌ویژه قرار گرفته بود، در این ویدیو می‌گوید یک سال گذشته با فکر اینکه نباید از آن مهلکه جان سالم به در می‌برد، سرکرده و احساسات ناشی از آن واقعه باعث اختلال در زندگی‌اش شده بود. او حالا بعد از یکسال می‌خواهد زندگی‌اش را تغییر دهد.


زهرا دختری آزاد‌اندیش، مبارز و نقاش است که در حساب اینستاگرامی خود علاوه بر انتشار تصاویر نقاشی‌های خود، از آزادی نیز می‌گوید.


زهرا چندماه قبل در گفتگو با دادبان، خود را دختری معرفی کرد که در روز دوم مهرماه توسط ماموران مورد خشونت و تعرض قرار گرفت.


او گفته بود: همان‌طور که در فیلم می‌بینید من، خواهرم و یکی از دوستانم با در دست‌گرفتن پلاکاردهایی در چهارراه پارامونت یا ۱۵ خرداد ماه، ایستاده بودیم. ۵ دقیقه نگذشته بود که ماموران یگان‌ویژه موتورسوار از سر رسیدند، انگار که کسی به آنها خبر داده باشد. اول از همه ماموران به سراغ پسری رفتند که همراه با ما بی‌سر و صدا و مسالمت‌آمیز تابلو به دست ایستاده بود، او را به شدت کتک زدند. من تلاش کردم به ماموران بگویم که ما فقط با پلاکارد اینجا ایستاده‌ایم و کاری نداریم، و در همان حین تلاش می‌کردم مانع ضرب و شتم و بردن آن پسر توسط ماموران بشوم، اما یکباره تعداد ماموران بیشتر شد و ما را دوره کردند. پس از آنکه ماموران آن پسر را بردند، من و خواهرم تصمیم گرفتیم محل را ترک کنیم که ماموران درگیری را ادامه دادند، و شروع به ضرب و شتم من و خواهرم کردند و در حالی که من سعی داشتم خواهرم را نجات بدهم، من را به طرف جدول پرت کردند و چون کوله‌ام پر از وسایل و لباس اضافی بود، مانع ضربه شدید به سرم شد، در آن لحظه به محض خوردن به جدول از شدت ترس، استرس و نگرانی از جایم بلند شدم تا خواهرم را از دست ماموران بگیرم.»


zahra.haghighatian


زهرا حقیقتیان و خانواده‌اش تا کنون چندین بار توسط نهادهای امنیتی و قضایی احضار شده‌اند و برای او پرونده تشکیل شده است!


#زهرا_حقیقتیان #شیراز 

«برای «سها مرتضایی»؛ به مناسبت بازگشایی مدارس و دانشگاه‌ها:









 «برای «سها مرتضایی»؛ به مناسبت بازگشایی مدارس و دانشگاه‌ها:

بیش از چهار سال از موقعی که باهم در مصاحبه دکترا شرکت کردیم گذشت. از نظر من، بدون شک لایق‌ترین فرد گروه مصاحبه‌شوندگان، یعنی گروه ما، سها بود.

‏اما سها مرتضایی به دلیل تعهد عمیق‌اش به آرمان‌های صنفی و دانشجویی بارها مورد اذیت و آزار و بازداشت قرار گرفت؛ از حق تحصیل منع شد و در نهایت به زندان محکوم شد. سها مرتضایی امروز در حال سپری کردن دوره محکومیت ناعادلانه‌اش در زندان اوین است.

در این روزهای غوغاسالاری بیشتر از همیشه یاد تو می‌کنم رفیق عزیز، تویی که برام تجسم معنای شرافت یک دانشجوی خودساخته بودی. 

از نظر من سها مرتضایی یک فیگور نبود اما امروز یکی از نمادهای جنبش دانشجویی و صنفی کشور است.

‏با اینکه سالها از حضورش در دانشگاه می‌گذره اما هر روز جای خالیش در دانشگاه بیشتر از قبل حس میشه. سها بارها برای حق تحصیلش فریاد زد اما صداش انکار شد. به عنوان یک فعال صنفی و دانشجویی نه دنبال هیاهو بود؛ نه دنبال قدرت، دنبال حق‌اش بود ‏و در این مسیر حامی حقوق شهروندی و  بدیهی دانشجویان بود.

پیگیری‌های بی‌نظیری در امور صنفی داشت که باعث میشه خلأش امروز در دانشگاه به شدت احساس شود....

سها مرتضایی اون نفری بود که عمیقا دغدغه‌های صنفی و دانشجویی داشت. کسی که بدون منت گام‌های بزرگی در مسیر صنفی و برای دانشجویان برداشت... سها مرتضایی وقتی دیگه سال‌ها بود از دانشگاه محروم شده بود،ایستاد و یکبار دیگه صدای دانشجویانی شد که صداشون‌ نمی‌تونست از سد انکارهای هم‌صنفی‌هایشان عبور کند.

کسی رو نداشت که حمایتش کند. فقط و فقط روی پای خودش بود. کسی رو نداشت که براش وثیقه بگذارد یا آنطور که باید و شاید صدایش باشد اما بدون منت صدای همه‌ی ستمدیده‌ها مخصوصا دانشجوبود.»


#سها_مرتضایی #دانشجو 

قاضی محمدرضا عموزاد خلیلی، شکنجه‌گری در لباس قضاوت

  قاضی محمدرضا عموزاد خلیلی، شکنجه‌گری در لباس قضاوت او از قضاتی است که در سال ۹۷ بعنوان یکی از ۵ قاضی مجازات‌های جایگزین حبس در قضاییه فاس...